امروز زادروز یکی از بزرگترین فیلمسازان قزن بیستم است. اینگمار برگمان٬ فیلمسازی که همراه با درایر و برسون جزو اولین سینماگرانی در بین فیلمسازان نسل اول سینما بود که سینما را راهی برای تأمل در دنیای پر از تردید خود یافت. با سینما٬ به گذشته پر از درد و یأس خود پای گذاشت. سینما برای او نه ابزاری برای بیان٬ که راهی برای واکاوی درونش بود. از آینه کابوسهایش میگذشت و گویی برای هر پدیدهای دردنیا تعریفی متفاوت داشت.
درباب زندگی برگمان زیاد نوشتهاند. از کودکی سخت او تا رابطه پر تلاطمش با زنهای زندگیش٬ حضور کوتاهش در جمع جوانان حزب نازی تا فرارش از سوئد به دلیل بدرفتاری اداره مالیات. برگمان سخت بود. کار کردن با او به معنی جدال با پیرمرد دگمی بود که از گروهش انتظار داشت دنیا را شبیه او ببینند. همانطور که برگمان در ادای دین به بزرگان سینما فروگذار نمیکرد و مارسل کارنه٬ جان فورد٬ کوروساوا و تارکوفسکی را از سه دوره مختلف سینما میستود ٬ زبان تندی علیه آنچه نمیپسندید مثل سینمای گدار داشت. با این حال در زندگی برگمان افراد و چهرههایی بودند که در بوجود آمدن آنچه به عنوان سینمای برگمان میشناسیم نقش اساسی داشتند. در متن پیشرو از دایره کوچک مردان و زنان زندگی او کسانی را نام میبرم که در شکل دادن دنیای هنری او نقش مؤثری داشتند.
۱. کارن برگمان
مادر اینگمار برگمان تصویر مهمی در زندگی او بود. پدر برگمان کشیشی متعصب و سختگیر بود که برگمان را به شدت تنبیه میکرد. در گیر و دار تنبیه سخت پدر٬ برگمان اعتقاد خود را در همان کودکی به خدا از دست داد و مادرش تنها پناه او بود. بعدها داستان تردید خود درباره خدا را در «نور زمستان» تصویر کرد. رابطه متزلزل او با زنهای متعدد زندگی برگمان نیز میتواند ریشه در این نوع رابطه گاه نامطمئن و گاه امن او با مادرش داشتهباشد. در «فانی و الکساندر» برگمان داستان پدری شکنجهگر و مادری مهربان را روایت میکند که شباهت زیادی به داستان کودکی خودش دارد. حتی گفتهمیشود چهار زن فیلم «فریادها و نجواها» چهار تصویر از مادر برگمان هستند.
۲. آگوست استریندبرگ
برگمان در کودکی با آثار آگوست استریندبرگ آشنا شد. در مدتی کوتاه همه آثار استریندبرگ را خواند و از آنپس استریندبرگ «پروردگار دنیای» برگمان بود. او ۹ اثر صحنهای استریندبرگ را اجرا کرد و تأثیر جهان استریندبرگ چه مستقیم در دیالوگهای آثار برگمان و چه در جهان بینی برگمان دیدهمیشود. در اینجا بخشی از مقاله پروفسور اگیل تورنکویست درباره تأثیر استریندبرگ بر برگمان را نقل میکنم:
….. به عنوان مثال در دیالوگی از «مهر هفتم» میشنویم:
اسکات: آیا قاعده خاصی برای بازیگران وجود دارد؟
مرگ: نه در این مورد(مرگ).
اسکات: هیچ استثنایی؟
این دیالوگ تأثیر مستقیم کلام استریندبرگ است٬ که میگوید: مرگ به راه نابودکردن خود ادامه میدهد. همه ما فناپذیریم و استثنایی نیست.
نمایش «به سوی دمشق» استریندبرگ جزو اولین آثار نمایشی بود که از نگاه اول شخص روایت میشد. بخش مهمی از نمایش انعکاس درون پروتاگونیستهای نمایش است. نوع صحنه درونی «به سوی دمشق» در بعضی آثار برگمان دیدهمیشود با آنکه رنگی از رئالیسم هم دارد. جزیره فیلم «همچون در یک آینه» یا طبیعت فیلم «نور زمستان» دو مثال آن هستند. یا مرز باریک بین واقعیت و خیال که در «به سوی دمشق» دیدهمیشود در سکانس انتهایی «فانی و الکساندر» به زیبایی ارائه شدهاست. خود برگمان به زیرکی به این تأثیر اشاره میکند وقتی که هلنا اکدال بخشی از نمایشنامه استریندبرگ را میخواند….
برای دریافتن تأثیرات عمیق استریندبرگ دعوت میکنم مقاله پروفسور تورنکویست دراینباره را بخوانید.
۳. لیو اولمان
برگمان ٬ لیو اولمان را ویالن استرادیواریوس خود میخواند. زنهای بسیاری در زندگی برگمان بودند ولی لیو اولمان بیشترین تأثیر را بر دنیای او گذاشت. رابطه عاطفی آنها در فیلم «پرسونا» شکل گرفت. برگمان مردی متفرعن بود و ناخوداگاه بر این صفت واقف بود. تصویر هنرمندی که در ابراز عاطفه خود به افراد مشکل داشت و ضمناً خودستایی بیحد او برای خانوادهاش مخرب بود در دو فیلم «سونات پاییزی» و «ساراباند» دیدهمیشود. در هردوی این آثار رابطه پر تنش او با لیو اولمان و فرزندش انعکاس دارند. جدا از آن اولمان برای برگمان منشأ الهام بود و روابط پیچیده شخصیتهای برگمان در سالهای همزیستی با اولمان در روابط آنها ریشه داشت. در مستند «لیو و اینگمار» این رابطه به خوبی تحلیل شدهاست.
۴. اسون نیکویست
نیکویست فیلمبرداری بود که برگمان اوج خلاقیت در تصاویر خود را در همکاریهای مشترک با او نشان داد. برگمان میگفت قبل از فیلمبرداری لزومی ندارد با نیکویست زیاد صحبت کند چون دیدگاه آنها درباره تصویر بسیار نزدیک است و گاهی تصور میکند نیکویست دقیقاً همان زاویه و نوری را انتخاب میکند که او مدنظرش بودهاست. قبل از فیلمبرداری «خواب زمستانی» برگمان و نیکویست روزهای کامل را در کلیسای لوکیشن فیلم با هم به عکاسی از زوایای نور پرداختند تا زوایه و ساعت مورد نظر برای گرفتن نماها پیدا کنند. در «فریادها و نجواها» تجربه جدیدی از رنگ ارائه کردند٬ که اشارهای به خواب برگمان بود. اعتماد حرفهای برگمان به نیکویست تا حدی بود که به تارکوفسکی پیشنهاد کرد از او به عنوان فیلمبردار فیلم «ایثار» استفاده کند.